اتشیه روزایی هستن که ابراهیم وار زندگی میاد تا زندگیش کنم/کنیم. اول صبح فک میکنم که من ابراهیم نبودم پس این اتشی که بر من گلستان شده حکمتش چیه. فلسفه زندگی ابراهیم پیچیده ی ساده ای است.سهل ممتنع ... من اسماعیلی قربانی نکردم من شاید اندکی فقط بت شکستم اما.. اما اتشی که این روزها بر من گلستان شده بعید میدانم نتیجه ی بت شکنی باشد .شاید بت جدید است شاید... از بت شکستن تا اسماعیل ذبح کردن راهی است به درازای عمر ابراهیم ... مکه نرفتم .حج بجا نیاوردم. اما رمی جمرات را از برم .اما طواف را بارها و بارها دور کعبه ام رفتم. من قربانی ام را اما هنوز به قتلگاه نبردم.سخت است. تو که خودت شاهدی که سخت است . زمان و مکان درستی در راه است

عکس از من/ چهارشنبه سوری 94