این روزها اولین چیزی که با شنیدن اسم دانشگاه تو ذهنم متبادر میشه یه سکانس از انیمه شهر ارواح هست که یه روح بزرگ و بدبو خودشو میکشونه تا اون مهمانسرا( حمام یا هرچی) جایی که چیهیرو( یا سن که مجبور شد این اسمو بگیره اینجا) نمیدونه چجوری باید از پس این روح بزرگ بدبو بربیاد. گاهی وقتا با خودم فک کمیکنم من میتونم چیهیرو باشم؟ من میتونم اونچه که زیر این روح بزرگ و بدبو پنهان شده را بکشم بیرون و ازش یه میوه ی جادویی بگیرم؟ جواب اینه که نمیدونم ولی باید تلاشمو بکنم. دانشگاه هرروز مسخرره تر و مسخره تر از قبل میشه و بیشتر خودشو به این روح بدبو نزدیک میکنه. انتخاب واحد این ترم مسخره تر از همیشه بود و بسیار متفاوت تر از اونی که فک میکردم برنامم چیده شد و خب من فقط داشتم میخندیدم و حداکثر تلاشمو میکردم که این دانشگاهه مسخره کمترین وقتمو بگیره . سباستین تو که میدونی دانشگاه دیگه شده حداکثر 10% از زندگیم بقیش صرف به معنای واقعی کلمه زندگی کردن میشه.

پ.ن 1: انیمه شهر ارواح( spirited away) را از دست ندید و چندین بار نگاه کنیم :) بی نهایت لذت بخش و پر از معنی

این همون تصویری که از دانشگاه تو ذهنم میاد :)))

و اینم تصویری از چیهیرو :))