به اندازه ی تموم ساعت هایی که صبح ها زود بیدار شدم و درازکش زل زدم به سقف و دنبال چیزهای کوچکی گشتم که مانند هیزم درسرم بسوزانم و انرژی روز را تامین کنم خسته ام .  به خاطر همه ان چیزهای کوچکی که هرروز کمتر میشوند خوشحالم. خوشحالم که هرروز بند تعلقاتم کمتر و کمتر میشود . گاهی این سوداگری دیگران هم خنده دار جلوه میکند .