دانشگاه این پتانسیلو داره که شمارا از دانش و هرفرایند تفکری متنفر کنه و قطعا من این درصد از حماقت را دارم که همچنان به گزینه انصراف فکر کنم و همچنان بنشینم هر ترم سرخوشانه تر از ترم قبل امتحان بدهم و بعد سرخوشانه بیایم بنشینم موضوع پروژه ام را از تخیلات و فکر های مبهم و خیال بافی هایم بکشم بیرون بعد احمق های دیگری پیدا شوند که بیایند بامن همگروه شوند و بگویند و بیا برویم انجامش دهیم گور بابای. تخیلی بودنش فوقش 2نمره است که نمیگیریم. خدا حفظ کند نسل احمق ها را که هنوز منقرض نشده اند و میشود امید داشت به این خراب شده که دانشگاه می نامندش...

پی نوشت: بیاین اگه یه روزی استاد دانشگاه شدیم دنبال نصیحت کردن بچه های مردم نباشیم . قرار نیست خودمون را الگو های اونا بدونیم. قطعا و به ضرث قاطع اونا قهرمان های خودشون را از دانشگاه و ازبین استادهای دانشگاه انتخاب نمی کنند .