اکثر امروز  را خانواده خونه نبودن و من تنها بودم و ناهار هم که خب وقتی من تنهام عمرا پاشم برم برای  خودم  یه چیزی درست کنم ینی روزی بوده که با بیسکوییت پتی بور خودمو زنده نگه داشتم !! دیگه امروز دیدم این هندونه هه داره چشمک میزنه نشستم با ذوق زایدالوصفی قاشق بدست به عروج معنوی رسیدم باش و اصن تهش دراومد !! بعدش یکم به خوندن نمایشنامه برشت گذشت و بعد یهو گوشی و یهو گودریدز و گشت و گذار اینترنتی و خلاصه نمیدونم چیشد که از گودریدز منتقل شدم  به یوتیوب و کانال مکس امینی و نزدیک به 2ساعت فقط پهن بودم رو تخت و داشتم مکس امینی میدیدم بعدش اما کم کم برنامه تصفیه کلیه شروع شد و من تازه فهمیدم که خوردن یه هندوانه کامل میتونه چه عواقب پنهانی داشته باشه. خلاصه فک کنم اخر سالی یه صفایی و خونه تکونی هم به کلیه هام دادم. 
خلاصه که چندوقتی بود حواسم نبود از دریچه طنز به اتفاق ها نگاه کنم به این روند به این مسیر...
یهو پرت شدم به اون شورو اشتیاقی که در کودکی به جیم کری و فیلم ماسک داشتم ینی اصن تو هربار تکرار nمرتبه که تلویزیون به مناسبت های مختلف از شبکه های مختلف داشت من حضور کامل داشتم و اصن یه جروبحثی داشتیم با خواهرم که به عنوان یه کتگوری مجزا تو دعوا هامون طبقه بندیش کرده بودیم به اسم " دوباره ماسک. آری یا خیر" و در 99درصد مواقع با باج خواهی خواهرم  به دیدن دوباره ماسک ختم میشد. ته این ماجرا هم من از اکانت توییتر جیم کری سر دراوردم و با دیدن توییت هاش اونم از یه مرد حدود60ساله واقعا و عمیقا پی بردم که چقدر این ادم خودشه . چقدر ظاهر الکی نمیسازه . کار اسونی نیست. کار سختیه.
نتیجه اخلاقی: ادم از کجا به کجا که نمیرسه الان از گودریدز من چحوری به اکانت توییتر جیم کری رسیدم اونم با این مسیر؟؟؟؟؟؟ الحق که باید برم یه اتاق افتابگیر تو چهرازی بگیرم. ضمنا عید شد و میرسیم به چیز چهرازی را دراوردن با این جمله معرکش که میگه " ببین زندگی هنوز خوشگلی هاشو داره"