میم امسالم رفت . امسالم عکس پاسپورتشو فرستاد برام . امسالم وصیت نوشت و رفت . من اما باش نرفتم مثل پارسال که اصرار کرد و نرفتم. 

گفته بودم تقویم برای من مرتب نیست؟ گفته بودم پنجشنبه برام اربعین نیست؟ مثل عاشورا که 37 روز پیش نبود. 

گفته بودم صفر و مبدا را خودم تعریف میکنم؟ 

نگفته بودم.

نگفتم.

به میم هم نگفتم.

بش گفتم میخوام که یکبار هم که شده از نجف تا کربلا را پیاده برم که رسیدم بین الحرمین بشینم فقط زار بزنم . اما نگفتم که اربعین من فرق داره با تقویم . نگفتم که من باید غریب باشم تو کاروان باید خودم باشم و خودم. باید بوی گند ریا نیاد. اینارا نگفتم . نگفتم چون میم دلش کوچیکه زود میشکنه. زود شک میکنه به اخلاصش. من میدونم میم ادم خالصیه. پس نباید خرابش میکردم اون ذوق سفرشو. 

با همه خداحافظی کرد . من اما ساکت نشستم هیچی نگفتم .

گفته بودم پنجشنبه اربعین نیست؟ 

میم .پنجشنبه اربعینِ من نیست. 

کاش اونقدری دور نبودی ازم شین. کاش هنوزم میشد بشینم بات بدون دغدغه قضاوت از همه چی حرف بزنم. نگفته بودم بت . نگفته بودم که چقدر تشنه ام . تو هم نفهمیدی . کاش میگفتم...