این پست صرفا یک سری پاراگراف بی ربط است که توسط ذهن مشوش من بهم مربوط شده است . خواندنش اصلا توصیه نمیشود! و نویسنده این سطور اکیدا توصیه میکند که وقت خود را پای خواندن آن تلف نکنید .

1)

بذار از جنگ شروع کنیم سباستین.

جنگ،مفهوم عجیبی است! قتل نفس یکی از بدترین فعل هایی است که میشناسیم و منزلت اجتماعی بسیار پایینی برایش تعریف میکنیم ولی همین مفهوم وقتی در قالب جنگ مطرح میشود ، از ته لیستِ منزلت اجتماعی خودش را به صدر لیست میرساند. هر ملتی شهدای جنگ خودش را ستایش میکند و ارزش زیادی برایشان قائل است. بعد از جنگ جهانی اول، بعد از اون فجایع ، همه میدانستند که جنگ چیز بد و نفرت انگیزی هست ولی ستایش شهید های جنگ اول دقیقا انگیزه ای شد برای نسلی که آمد و سربازهای جنگ جهانی دوم شد.

2)

بذار برای مثال دوم بریم سراغ روحانیت سباستین.

بعد از واگذاری حق امیتاز توتون و تنباکو در دوره قاجار، میرازی شیرازی دستور به حرام بودن توتون و تنباکو داد و عامّه مردم فارغ از درکی که از بازرگانی و تاثیرات واگذاری این حق امتیاز نداشتن ؛ از خریدن تنباکو خودداری کردند.

امروز اگر نه فقط یک روحانی بلکه جمعی از روحانیون بنابر یک بینش اقتصادی و یا سیاسی و حتی براساس یک طرح فکر شده ی علمی و دانشگاهی ،فتوایی بر حرمت چیزی (مثلا دمپایی!) بدهند ، فکر میکنی نتیجه چی میشود سبایتین؟ یک دو قطبی عظیم از مخالف و موافق بر سر دمپایی! عده ای از مضرات جدی دمپایی میگویند و عده ای از فواید بی حد و حصر دمپایی ! 

و خب نتیجه ای که از این پاراگراف میخواهم بگیرم این است که چیزی که در طول تاریخ عوض شده است ،منزلت اجتماعی روحانیت است.

3)

برای مثال سوم بذار بریم سراغ مواد مخدر.

در سال های 1960 اکثر بازیگران هالیوود تشویق و هدایت شدند به مصرف سیگار و همه جا پر شد از عکس هایی که از لحاظ فرم و تکنیک بسیار ضعیف بودند ولی تبلیغ بسیار موثری بودند برای فروش مارلبرو. مصرف سیگار و درواقع ژست مصرف سیگار تبدیل به یکی از پر منزلت ترین افعال شد و تجارت پر سودی را برای تولیدکنندگان سیگار رقم زد بعد ها سران همان تجارت به طور اتفاقی (!)کارخانه های تولید ادامس و چسب نیکوتین را راه انداختند و به طور موازی تبلیغات ضد سیگار را میکردند.

بحث اصلا بر سر مضر بودن نیکوتین یا هرنوع مخدر دیگر نیست که در هربار مراجعه به بیمارستان پزشکان عزیز مرحمت میکنند و موادی با خلوص بالاتر و مضرتر از اینها که در بازار مواد مخدر به فروش میرسد را ،برما تجویز میکنند. بحث بر سرمنزلت بالا شمردن برای مصرف سیگار است. 

بحث مخدرها بحث وسیعی است.این اراجیف ِ مضرات جسمی که مانور تبلیغاتی زیاد بر سر مصرف نکردنش میکنند تنها 1درصد ماجرا است و 99 درصد مابقی تاثیرات روانی است. عمده ماجرا روی راه فرار پیدا کردن از لحظه است که انواع و اقسام مخدر ها را در دسته های متنوع ارامش بخش ،توهم زا و محرک تقسیم میکند. (یک شوخی بین من و یکی از دوستانم هست که هربار پای بحث مخدرها به میان می اید اخرش به این نتیجه میرسیم که برویم برای دانشگاه دلفت هلند اپلای کنیم ." و ما ادراک هلند" =))


اگر که فهرست منزلت هایی که برای من از مجراهای مختلف مثل خانواده و مدرسه و دانشگاه و جامعه تعریف شده ، برعکس میشد ؛ مهسا چقدر از این مسیری که آمده را باز هم طی میکرد؟ و چقدر مختصات اکنونش میتوانست متفاوت باشد؟ این ها سوال هایی است که جوابش را نمیدانم ولی نکته ای را به طور قطع میدانم و ان هم این است که از این جای مسیر به بعد این فقط و فقط خود مهسا است که ترتیب و اولویت این منزلت ها را تعیین میکند و سعی میکند ضریب تاثیر گذاری مجراهای دیگه را به اپسیلونی نزدیک به صفر برساند نقطه پایان


بهانه نوشت: بهانه نوشتن همه اینها ،جمع عنتلکت ،روشنفکر پندار و تحصیل کرده از دوستانی بود که اندیشه های مارکس و سارتر و کامو و کافکا را از بَر بودند و نزد آن ها منزلت اجتماعی مصرف سیگار و مشروب و علف از جایگاه والایی برخوردار بود.