تو پاییز امسال برای گذرون به خیلی از درها زدم، از خیلیی‌هاش تو خبر نداری. نذاشتم که خبردار شی. آشفته ام و سرگردون. دیگه حتی کمیل سه شنبه ها هم تو گلستان شهدا جوابم نیست. دیگه خیلی از چیزها جوابم نیست. دیگه حتی سوالم نمیپرسم و تو بودی که میگفتی بی‌تفاوتی مرگ ماست. مهسا من تو این روزها تورا کم دارم. مهسا نکنه که یادت بره همه اینا بازیچه است. مهسا نکنه که یادت بره از این دالان شک باید گذشت. مهسا نکنه که تو این باتلاق جهل دست و پا بزنی و از این لجن لذت ببری. مهسا نکنه یادت بره که این اسرار را به سر بریده میگن، نکنه که افتخار کنی به این سر روی گردنت.