این کدی که برای پروژه داوطلبانه ای که توش عضو شدم، دارم میزنم ، خیلی سخته. خیلی! تا یکشنبه باید یه چیزی بیارم بالا که برای جلسه گروه یه چیزی داشته باشم و من 3 روزه که دارم دور خودم میچرخم از مقاله اول میرم مقاله دوم از دومی میرم سومی و همینجور تا 27 بعد از 27 امی دوباره برمیگردم مقاله اول. روش ها تا حدودی یکسان و زیادی ناکارامد و من حتی نمیدونم یه چیز ساده ای که الان تو ذهنمه را چجوری پیاده سازی کنم. خیلی خیلی فراتر از توانایی های من در کد زدنه و این یعنی سلام چالش بزرگ، سلام شب های بی خوابی و اسپرسو و سلام زندگی!

میدونی چرا؟
چون از رو که نمیره ادم :) چون من خیلی پر رو ام و به خیلی از چیزهایی که دارم قانع نیستم چون کمه، خیلی کم.
ته این راه ممکنه من هیچی نشم و این احتمالش خیلی زیاده و اما کی اهمیت میده سباستین؟ هیشکی.