۱۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

نویز طوسی

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۳۱ فروردين ۹۷
  • ۰۰:۴۶
  • ۰ نظر
یه دست زیر چونه یه دست رو کیبورد ،نشستم دارم این کدی که دیروزتاحالا درگیرش بودم را ران میکنم و براش تست بنچ مینویسم.
تست بنچ ( test bench)  چیز جالبیه! اینجوریه که میشینی یه سناریو مینویسی از اینکه اگر در زمان x سیگنال ورودی شماره 1 از صفر بشه 1 و در زمان y سگنال ورودی شماره 2 از 1 بشه صفر اونوقت انتظار داری که خروجیت چی بشه! طراحی مدارت بر مینای یه منطق و ساختار ذهنی بوده و حالا برای تست بنچ نوشتن تو باید فکر کنی که کجا ممکنه مدار باگ داشته باشه و طبق پیش بینی رفتار نکنه( و خب این خودش چالش سردرگم کننده ایه چون من اگه میدونستم کجای کدم باگ داره ساختار برنامم را اصلاح میکردم!)
نوشتن تست بنچ دقیقا مثل نوشتن یک فیلمنامه است؛ تو کاراکترهات را در نظر میگیری ( سیگنال های ورودی) و بعد یه سری گره داستانی ایجاد میکنی و بعد رفتار کاراکترهات را در حال دست و پا زدن دراین چالش ها  مشاهده میکنی.

+چرا انقدر حرف بی ربط میزنم؟ از اون بدتر چرا انقدر بی ربط فکر میکنم؟ 

چنین گفت مهسا

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۳۰ فروردين ۹۷
  • ۲۰:۴۱
  • ۰ نظر

پایبندی به یک  قانون بد بهتر از اصرار به بی قانونیه اونم به بهانه اینکه قانون وضع شده مدافع حقوقت نیست.

همچون کوه

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۲۹ فروردين ۹۷
  • ۰۹:۴۵

 

7-"آشیخ جوادی *" میگه : کوه باشید. کوه که با کسی کار نداره ! کسی نمیتونه به جنگ شما بیاد ولی تاجایی که میشه خیرتون به بقیه برسه.

 

9- صدای آشیخ این روزها هم پای مسیرهای عجیبیه که در شهر میرم.

 

13- یه راه ورودی خلوت و سَبُک از نگاه ها و حرف های سنگین بسیجی ها پیدا کردم به قطعه جاویدالاثر. 

 

17-از ترس های جدیدم شده اینکه جمعه ها دلتنگ بشم! غرورم اجازه نمیده با این حال رسوا دست دلمو بگیرم و برم تو اون ازدحام نفوس .

 

24-صفه بودیم اون بالا شین بم گفت :مشکل تو اینه که خجالت میکشی پاهات رو زمینه ! 

بهش گفتم : قبول ولی راه حلش اینه که همینجور زمینگیر بمونم؟

 

 

*:ایت ا.. جوادی آملی 

آدم 40ساله قابل احترام

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۲۸ فروردين ۹۷
  • ۱۶:۱۵
  • ۰ نظر
jadi!
 رادیو گیک و جادی اسم هایی که اگر کامپیوتری باشید یا رفیق کامپیوتری داشته باشید حتما به گوشتون خورده.
اپیزود سینگولاتوری رادیو گیک ،محتوای شنیداری بود که یادمه بعد از اینکه 2بار گوش دادمش تا 1 هفته دیگه نمیتونستم چیز جدیدی گوش بدم و انقدر درگیر مفهوم هاش بودم که بیس یه سری تحقیقات و مطالعات جدی و خوبی را برای من استارت زد.
این بار اما موضوع چیز دیگری بود . (برای لوس نشدن ماجرا خودتون بشنوید)
[ این لینک] 



این قسمت : منزلت اجتماعی

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۲۳ فروردين ۹۷
  • ۱۵:۱۹
  • ۰ نظر

این پست صرفا یک سری پاراگراف بی ربط است که توسط ذهن مشوش من بهم مربوط شده است . خواندنش اصلا توصیه نمیشود! و نویسنده این سطور اکیدا توصیه میکند که وقت خود را پای خواندن آن تلف نکنید .

روابط انسانی بند 451ام

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۲۳ فروردين ۹۷
  • ۰۹:۴۷
  • ۱ نظر

از عجایب روابط انسانی ذکر همین یک نکته بس که:

برای شروع یه رابطه،هر دو سر درگیر در این رابطه تصمیم میگیرن ولی برای پایان دادن به یه رابطه فقط کافیه که یکی از دو سر دیگه مثل قبل این رابطه را نخواد.

درست تو همین نقطه ، طرف دیگه نمیدونه که یه فکری برای غرور لطمه خورده اش بکنه یا اونم بذاره بره!

این ادم های ساده با روابط پیچیده!

با نام سرخپوستی جدید: از حرف ها مانده

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۲۱ فروردين ۹۷
  • ۱۶:۱۱
  • ۳ نظر

با لپ تاپ وارد شوید!

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۶ فروردين ۹۷
  • ۱۴:۰۶
  • ۱ نظر

هنوز با نسخه موبایلش مشکل دارم ! 

این قسمت : عمو رحیم

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۱۳ فروردين ۹۷
  • ۰۳:۴۴
  • ۰ نظر
پنجره بازه،
صدای خِشش خِشش خِشش با ریتمی دقیق داره میاد،
یه لیوان چایی جلومه که هرچی فک میکنم تنهایی از گلوم پایین نمیره!
از حدود ساعت 20:34 تا الان دارم همزمان عکس های مربوط به پایان نامه خواهرجان را انالیز میکنم و یه نقشه راهبردی با 1001 هزارتو و راه حل جایگزین برای پروژه کارشناسی خودم طراحی میکنم.
دلم میخواست یه کم سرحال تر بودم تا یه لیوان دیگه چایی میریختم و لباس میپوشیدم  و میرفتم دم در و مینشستم با این عمو رفتگر که الان داره دم در خونه را جارو میکنه ، باهم گپ میزدیم؛ درمورد دنیا ، تجربه هاش، قصه های زندگیش.
میدونی سباستین ، هم صحبت متفاوت داشتن خیلی جادوییه! بعد از مصاحبت با یه آدمی که شرایط زندگیش با تو متفاوته ، به نسبت خیلی زیادی SCALE دیدگاهت تغییر میکنه؛ برای همینه که بسیار سفر باید ... باید... باید...
عمو شاید اسمت رحیم نباشه ولی من شما را عمو رحیم صدا میکنم، ببخشید که چایی با گز نمیارم براتون که خستگیتون در بره.

22شمع خاموش میشود

  • مهسا ماکارونی فر
  • شنبه ۱۱ فروردين ۹۷
  • ۰۲:۰۰
  • ۱ نظر

بیست و یک را دقیقا همین گونه طی کردم؛ در حال رخوت زدایی و نگاه جدید به همه چیز! سیر مطالعاتی عجیبی را پیش گرفتم؛ به طرزی شگفت انگیز سر قفسه هایی اعجاب انگیز از کتابخونه رفتم ؛ گوشم را به شنیدن طیف وسیعی از موسیقی غربی و شرقی دعوت کردم؛ ورزش جدیدِ شورانگیزی را شروع کردم؛درمجموع 8سفر رفتم هر یک پر از تجربه و پر از شور و پر از خارج شدن از حاشیه امن ذهنم و هر یک تجربه بقا در شرایط مختلف!

بیست و دو پیش رو است. مبهم تر و عجیب تر از سال های پیش. هدف گذاری های اخلاقی ام جدی تر از هدف گذاری های کاری و تحصیلی ام است. سال سختی است، اینو از این جایی که ایستادم میتونم ببینم؛ گذرگاه های تصمیمی خطرناکی پیش رو است که ماحصلش یا یک عروج است و یا یک هبوط!

به هر حال 22دور به دور خورشید هم تمام شد.

23امین دور را اما خدا میداند که به پایان میبرم یا نه؛ که این روزها فرکانس تماشای " کُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَإِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ۖ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَأُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ ۗ وَمَا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ " در رنج مگاهرتز است.


+از اهداف مادی بخوام بگم : اگر که درآمد جیب مبارک یاری کنه امسال قصد دارم به وصال این یار محبوبم برسم ، که در فراقش چه شکوه ها که به دوربین گوشی بردم.

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب