۴ مطلب در مرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

اسکار لنگ

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۳۱ مرداد ۹۷
  • ۱۸:۰۶
  • ۱ نظر
یک ماهی از همزیستی با اسکار میگذشت که دیشب شارژر لپ تاپ افتاد روش و الان با یک اسکار لنگ در حال زندگانی ام.
-اسکار یک مارمولک است.-

تو در شعاع همگرایی من هستی

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۲۶ مرداد ۹۷
  • ۱۷:۱۵
  • ۰ نظر

مکان ها و زمان ها و موقعیت هایی است که ما انتخاب شان نمیکنیم اما ادم هایی هستند که انتخاب ما هستند و کنترل ما بر روی سرنوشت مان. اگر فقط یک چیز را درست انجام داده باشم ، انتخاب ادم های درست است و تمام.

جادو

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۲ مرداد ۹۷
  • ۱۹:۱۳
  • ۱ نظر

میدونی گاهی وقتا دلت میخواد تو حال زندگی کنی، تو همین لحظه. گاهی وفتا اما بلند پروازی و ارمان خواهی تو را وادار به تلاش شبانه روزی میکنه. هردو یک چیزه! معجزه ای به اسم زندگی! روزهایی هست که انزوا بخش غالب من است و روزهایی هست که اجتماع دارایی من است.
سال ها بعد خواهم نوشت که من تابستان 97 را با جادو گذراندم. جادوی 3 روز در هفته ورزش سنگین کردن، جادوی گذراندن کورس انلاین و انجام تکالیفش ان هم در موضوعی شگفت انگیر، جادوی کشف سریال خوبی مثل this is us ، جادوی اشپزخانه با غذاها و شیرنی های ملل مختلف.

مقادیری موضوع تاریک در خودم و احوالاتم کشف کردم و از شکننده و ضعیف بودنم به تعجب امدم! راه حل اما همیشه روی میز هست.

رفتن برای بازگشتن

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۸ مرداد ۹۷
  • ۰۰:۳۰
  • ۰ نظر
حالم تو قدم های اخری که به سمت خونه برمیدارم عجیبه! کلید بندازم و بیام دوباره زیر این سقف، دوباره این کاسه بشقاب های اشنا؛ دوباره این فرش و این تخت اشنا، همه و همه میشن وابستگی های کوچکی که دوباره لبخند را به لبم میارن.
از سفر که برمیگردم تو اشپرخونه میشینم و به همه رفتن ها و بازگشتن ها فکر میکنم که چجوری من همون ادمی ام که قبل از رفتن، لحظه شماری میکنم برای رسیدن به ترمینال یا فرودگاه که جدا بشم و برم مسیر و مقصد جدید کشف کنم و موقع برگشت با همه خستگی ها اون قدم های اخر را چجوری تند تند برمیدارم که دوباره برگردم زیر این سقف. هربار بیشتر متوجه میشم که من ادم رفتن و بازگشتنم. من همون قدر که ادم سفر رفتن و دل کندنم همون قدر ادم مهاجرت نیستم. 
سفر بودم و د.باره تجربه و دوباره شناخت. شناخت از این هستی و از خودم.راه طولانی را درپیش داری مهسا...
1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب