۳ مطلب با موضوع «نامه ای به فرزند» ثبت شده است

فرزندم مبادا تو این اخلاق را در خود بپرورانی!

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۷ اسفند ۹۶
  • ۲۲:۱۶
  • ۰ نظر

به فاصله زمانی یک ربع میتونم طرف مقابلم را به رگبار ببندم و بعدش جوری قربون صدقه اش برم که از دلش دربیاد .

مصداق بارزش تو سفر هرمز بعد از دره مجسمه ها با حبیبی!

خلاصه که بعد از مرگم یکی بیاد یه کتاب بنویسه در باب این اخلاقم با عنوان" جاذبه و دافعه ماکارونی فر" یه مستند هم به صورت مصاحبه ای با اطرافیانم بکنند در همین باب. یه انسان شناس و روانشناس هم بیان ریشه یابی کنند علت این اخلاق را کشف کنند بلکه منقرض شه تو نسل بعدی!

[بند 145 از وصیت نامه اش را کامل میکند]


نامه ای به فرزند بند523

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۲۶ دی ۹۶
  • ۱۸:۱۵
  • ۰ نظر

فرزندم به خاطر بسپار :

یکی از مزایای شب امتحانی درس خوندن اینه که با بالاترین gain ممکن درس میخونی. این یکی از مهارت های بقا است که باید طی سالیانی که درس میخونی حتما پیداش کنی. حتما تا الان 213 بار برات توضیح دادم که با بالابردن بهره برای رسیدن به سرعت بالا ، درصد فراجهش هم بالا میره. حتما تا حالا 123بار تریدآف بین سرعت و فراجهش را گفتم و بعدش برات توضیح دادم که برای ایده ال کردن یکی از مشخصه هات حتما یه چیزی یه جای دیگه خراب میشه و باید بهاش را بپردازی.حتما این ها را برات گفتم برای همین دیگه بهش اشاره نمیکنم:)

کنار همه اینها تو باید بلد باشی که خیلی به موقع سوئیچ کنی رو gain بالا و مثلا برای تموم کردن یه کتاب چرت376صفحه ای ،هرچی میتونی ازش بکشی بیرون و تمومش کنی.یکی از فانکشن هایی که به مغزت اضافه میشه تو مود gain بالا اینه که دیدگاهت تبدیل میشه به یه موتور انتقادگر و تحلیل گر اما نه با توان بالا.

سخن اخر از این بند:

درسته که مهارت gain بالا درس خوندن را باید یادبگیری ولی یادت باشه که همه درس خوشگل ها و عمیق ها و گوگولی ها ( مثل احتمال مهندسی و سیگنالو...) را فدای یاد گرفتن این مهارت نکنی که " خسر الدنیا و الاخرت " میشی :))) 

مثلا میتونی این مهارت را رو درس چرت های دانشکدتون که استادش گیر کرده تو قرن 19 اجرا کنی:)

نامه ای به فرزند بند1254ام

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱ شهریور ۹۶
  • ۰۹:۲۶
  • ۰ نظر

فرزندم . الان که داری اینو میخونی شایدم اصن حوصله نداری که حرف های nسال پیش مادرتو بخونی(همینجا بهت میگم که غلط کردی که حرف های منو نمیخونی و اصن احترام به والدین کجا رفته پس :/ ) احتمالا 1253تا بند قبلی را هم که هنوز ننوشتم خوندی یا شاید تظاهر کردی که خوندی به هرحال یادم باشه مورد امتحان قرارت بدم که خوندی یا نخوندی.

به هرحال الان که دارم اینا را مینویسم تو شرکت نشستم و منتظرم که مهندس صاد بیاد و احتمالا بابات هم الان داره یه گوشه ای تو بلاگ غر غر هاشو مینویسه و شایدم البته بابات وبلاگ نویس نباشه که در این صورت داره غرغرهاشو سر یکی خالی میکنه یا به پرخوری ناشی از غرغر روی اورده...

خب به هرحال فرزندم اینا را که مقدمه گفتم تا برسم به متن ِ بند 1254ام:

فرزندم احتمالا وقتی 6صبح داری 8تا پیراهن مردونه بابات را اتو میکنی به این قضیه پی خواهی برد که اتو کردن یقه پیراهن مردونه یکی از سخت ترین مصائبی که تو زندگیت باش مواجهی و بعد از هر یقه نعره به اسمان خواهی زد و بعد شیون کنان به سراغ یقه بعدی خواهی رفت. ولی فرزندم به هرحال 6صبح بعد از پیروزی سربلندانه علیه 8تا یقه تو به خودت خواهی بالید :)

1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب