غمگین که میشم حالم که خراب میشه از اونایی که تاحالا فقط به اندازه انگشتای یه دستم رخ داده به دو جا پناه میارم و گریه میکنم . من حال خرابمو تو خونه نمیارم بیرون در چالش میکنم و میام تو من حال خرابمو دانشگاه هم نمیبرم تو اتوبوس چالش میکنم و میرم. من اما وقتی حالم خرابه دو جا پناه میارمو و گریه میکنم و اشک میریزم. دو جایی که خیلی شلوغه ولی هیچکس پاپی نمیشه که چرا داری گریه میکنی . من پناه میارم به تنها سینما رفتن و تنها گلستان شهدا رفتن. سینما سانس 12.5ظهر ادمای کمی میان فیلم ببینن من اما میرم که اونجا گریه کنم . من تنها میرم و یه بلیت میخرمو میرم یه صندلی دور از اون جمعیت انگشت شمار میشینمو و چراغا که خاموش شد اشکام سرازیرمیشن.من بی صدا گریه میکنم و چراغام که خاموشه پس کسی پاپی نمیشه که "دختر تو چه مرگته که اومدی سینما و هنوز فیلم شروع نشده داری گریه میکنی" . من اما وقتایی که غمگین میشم گلستان شهدا میرم. اونجا سر قبر یه شهید میشینم و گریه میکنم از غصه هام برا عمو میگم . اونجام کسی نمیاد بپرسه که دختر تو چه مرگته که داری سر قبر یه شهید که نمیشناسیش گریه میکنی و عمو صداش میکنی . دو تا پناهگاه تنهایی ِشلوغ دارم .