۱۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۷ ثبت شده است

خرداد و تیرماه سگی

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۲۹ خرداد ۹۷
  • ۲۰:۲۶
  • ۳ نظر

چقد جالب که همین الان فهمیدم ددلاین پروژه ای که فکر میکردم 6ام باشه ، 4ام هست و درواقع ارائه پروژه 6ام است و من الان نه تنها در پوست خودم نمیگنجم بلکه کلا در این هستی نمیگنجم . امتحان های پایان ترمی که تک تک شون گره خورده به پروژه اون یکی درس و گزارش و پوستر و ارائه پروژه کارسناسی که مونده و گره خوردن هر یک از اجزای پروژه با 4تا دانشکده و یه آزمایشگاه نانو تا بدین لحظه!

دلم برای این روزهای خودم میسوزه ! اما میدونم که قراره از 12تیر زنده بیرون بیام و برنامه هایی برای مرداد و شهریور ریخته ام که اوووف 


بدون مرز

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۲۹ خرداد ۹۷
  • ۰۰:۳۹
  • ۰ نظر
مثل یه گرگ چندروزه حمله کرده ام به یه کالکشن از 2تا خواننده ی مصری و لبنانی و هر ثانیه از زیبایی موسیقی شون به وجد میام.
کالکشن قبلی که بهش حمله ور شده بودم از یه رپر فرانسوی بود.
و این یعنی دنیا کوچکتر از ان است که مرز بندی اش کنیم.

و من مادر همیشه نگران انها هستم که تباه نشوند

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۸ خرداد ۹۷
  • ۱۰:۰۴
  • ۱ نظر

کلی فکرمیکنم و کلی خلاقیت به خرج میدم و در بحر مکاشفه و مراقبه مستغرق میشم تا یک تکه کلام جدید ابداع کنم و بعد با کلی ذوق میرم در همه جمع ها اونها را استعمال میکنم و با شوق خاصی فرو میکنم تو چشم و چال بقیه :)) تا اینجا مسئله عادیه و حس خاصی نداره ولی بعدددد....

مشاهده میکنم که چند روز بعد افرادی همون تکه کلام را در حال استعمال هستند که من براشون نگفته بودم ؛ یه بررسی انجام میدم میبینم که با واسطه چند دوست مشترک این تکه کلام از من به اونها رسیده تو همین نقطه است که احساس میکنم فرزندانم از من زاده شده اند و هریک راه پیشرفت خود را در پیش گرفته اند.

برای ثبت در تاریخ

  • مهسا ماکارونی فر
  • دوشنبه ۲۸ خرداد ۹۷
  • ۰۹:۵۹
  • ۰ نظر
بالاخره اولین مسابقه رسمی اسکواشم را بردم :)))) ولی دقیقا بعدش باخت مفتضحانه ای را پشت سر نهادم:)) تبریک به جامعه ورزشی. تبریک به خودم. افرین مهسا جون =))

صدایت

  • مهسا ماکارونی فر
  • يكشنبه ۲۰ خرداد ۹۷
  • ۱۹:۱۵
  • ۰ نظر

چمران از جنس آمصطفی اش ،

این ارامش تو منبعش کجاست؟

این صبر و صبر و صبرت را از که وام مگیری

این متانت و خصوع تو

این از دنیا بریدگی ات ،این مناجات دوست داشتنی ات

این صدا صدا صدا صدایت ...

به رنگ وبوی حادثه ای

  • مهسا ماکارونی فر
  • چهارشنبه ۱۶ خرداد ۹۷
  • ۲۱:۱۷
  • ۱ نظر

همون لحظه که شاعر میگه : نشسته ام به انزوا 

همون لحظه را شما بردار به اندازه 8ساعت و 37دقیقه کش بده، برس به حال من

قدر من اگر جبر تو نباشد گله دارم

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۱۵ خرداد ۹۷
  • ۲۳:۱۲

برای شب هایی که پناهم میشود این یک جلد قران مشکی

برای شب هایی که سهم دست هایم میشود این تسبیح ناشمارا 

برای شب هایی که فارغ از مال و غذا و کافئین میشوم 

برای شب هایی که تمام مساحتم خلاصه میشود در سجاده پدر


برای این شب ها دعای ویژه ای بلد نیستم و بد به حال من بعد از این همه سال!

برای این شب ها خودم را کم می اورم چه برسد به یاد برای بقیه و بد به حال من برای این همه خودپسندی!


برای همه این هیچ چیزها 

برای همه این فارغ شدن ها

برای همه این نخواستن ها


کلا سخت نگیریم ، جدی هم نگیریم

  • مهسا ماکارونی فر
  • سه شنبه ۱۵ خرداد ۹۷
  • ۱۳:۳۴
  • ۰ نظر
یه برنامه برای زندگیم داشتم که هیچی طبق اون پیش نمیرفت ، از یه جایی رهاش کردم و شروع کردم فقط به قدم بعدی فکر کردن. دیگه خودمو رنده نکردم که چرا فلان موقعیت جور نشد و بهمان وضعیت به شرایط مطلوب نرسید . یه جایی شروع کردم اون قصر ایده ال گرایی را خراب کردن و عوضش یه کلبه واقع گرا ساختم. موثرترین راه برای رسیدن به این موقعیت فکری ، همین سفر رفتن های ماجراجویانه بود. هر سفر یاد گرفتم که تو لحظه درست ترین تصمیم را بگیرم ، یادگرفتم که گم شدن وسط ناکجا اباد میتونه بهترین تجربه زندگیت باشه. این سفر ، عصر روز اول ، ما گم شدیم! از مسیر GPS خارج شده بودیم، هوا رو به تاریکی بود ، پس همونجا کمپ کردیم. فردا هوا مه و بارون و باد بود و خطای GPS تو این شرایط بیشتره، برگشتن و پیدا کردن مسیر کلی انرژی مون را میگرفت ؛ تصمیم گرفتیم همین مسیر پیش رو را بریم و ببینیم از کجا سر در میاریم و رفتیم. هیچوقت نمیدونستیم قراره چنین منظره های شگفتی ببینیم ، هیچوقت نمیدونستیم این سفر میتونه انقدر جادویی باشه.
گاهی با خودم میگم که زندگی هم میتونه همینجور باشه ، من فقط باید تصمیم بگیرم که قدم بعدی را درست بردارم و مقصد چی؟ با قدم های درست مقصد جای درستی خواهد شد. چه کسی ملزم کرده که من حتما در مختصات x  بایستم؟ هرچندوقت یکبار بایدبه خودم یاداوری کنم که این چارچوب های فکری دست و پا گیر را بشکنم.
از اینجا شروع کردیم
جایی که گم شدن اغاز شد
همسایه ها
اون دیواری که میبینید مرز ایران و ارمنستانه
ارس ِ شگفت انگیز

حیدر بابا

  • مهسا ماکارونی فر
  • جمعه ۱۱ خرداد ۹۷
  • ۰۰:۲۷
  • ۰ نظر

تو اتوبوس تبریز نشسته ام و خوردم به یه کالکشن از اهنگ های ترکی و عربی که وسطاش مدرن تاکینگ هم پلی میشه:)) به به . 

دستت دردنکنه اقای اتوبوسی:))

چنگال نمیبرم!

  • مهسا ماکارونی فر
  • پنجشنبه ۱۰ خرداد ۹۷
  • ۰۲:۰۹
  • ۰ نظر
اول با خودت میگی خب یه چنگال که وزنی نداره ، با خودم میبرمش. بعد با همین استدلال یک سری چیز های چنگال گونه را میگذاری رو میز تا  بعد در کوله جایشان دهی.
اما ساعت از 2که میگذرد و داری با تکلیف fpga کلنجار میروی، چشمت می افتد به همه چنگال گونه های روی میز و با خودت فکر میکنی که بدون چنگال هم میشود غذا خورد بدون فلان چیز هم میشود 3 روز دوام اوردم، آن یکی بهمان چیز را هم میتوانم با خود نبرم و... اینجور میشود که سبک تر میشوی.
اگر عارفانه تر به این قضیه نگاه کنیم، میشود یک چیزی در این حد که " سنگ ریزه های کوچک کوله بار زندگی ات را باید دور بریزی ، بدون آن ها هم میشود طی مسیر کرد و سبک تر راه را پیمود" .
1) ترکیبی از روزنوشته و گاه نوشته ها و عکس ها و خاطرات و آنچه که مهسا می اندیشد. مینویسم که دفن نشود در روزمرگی ها. نوشته هام مخاطبی نداره و اصولا انتظار ندارم که کسی گذرش این دور و برا بیوفته برا همینه که گاهی اوقات که از مونولوگ صحبت کردن خسته میشم .میشینم و با سباستین گپ میزنم. سباستینی که وجود نداره ولی پای حرفای من میشینه :)

2) همه این مزخرفات را میشه تو صفحه های کاغذ از یه دفترچه تو کشو میز نوشت یا حتی کلمه به کلمه تو صفحه های ورد در اندرونی ترین فایل های هاردت اما کسی چه میدونه که چی میشه که ما شروع میکنیم از تجربیاتمون با هم حرف زدن ...

3) اون آجری تو دیوار که هر لحظه ممکنه سقوط کنه.
5، 4، 3، 2، 1 ... .

4) این شاید بهترین نسخه از من نباشه که خب اشکالی هم نداره چون شاید اصلا بهترین نسخه از من وجود نداره!

5) ای مهسا، برای روزهایی که آبستن اتفاقاتی است که نیازمند تجربه های این روزهاست، برای لحظاتی که باید خودت را از حماقت نجات دهی، برای آن روزها توشه ای از مضحک ترین اشتباهاتت به همراه داشته باش. نه برای اینکه از اشتباه جان سالم به در ببری بلکه برای اینکه اشتباه خنده دارتری را مرتکب شوی که اشتباه کردن، مالیات ندارد.
آرشیو مطالب